گریان ترین لبخند

و من تنها برای خودم مینویسم ؛ تنها برای دل خودم

گریان ترین لبخند

و من تنها برای خودم مینویسم ؛ تنها برای دل خودم

و اینچا جایی دیگر

دوستانی داشتم با قلب هایی از جنس بلور, صمیمیتی به گرمی آفتاب و بخششی همچون باران.

 چه صفایی داشت اون موقع ها. چه خوش بودیم. چه ساده با هم بودیم بی اونکه فکر کنیم روزی چه از هم دور می افتیم.چه ساده با هم می خندیدیم و چه ساده بدون هیچ چشم داشتی برای هم بودیم. چه سخت نبودنشون رو پذیرفتم. اما واقعا قبول کردم؟ گول زنکی برای ذلم.

دوستی هایم زا میپرستیدم. از نبودشون می هراسیدم. دلتنگ میشدم. چه سخت به روی خودم نمیاوردم تا با نبودشون کنار بیام.

چه ساده در آرزوی با آنخا ماندن, ماندم!

خنده ی ستاره ها تنها یاذگاریم برای شما. یه نیگا به سناره ها بندازین, دارن میخندن. اگه یه روزی روزگاری نخندیدن, اگه شبی خاموش شدن منم با خودشون بردن.

یه رسم خاطرات خوش هر شب خنده ی ستاره هارو گوش میدم تا صدای خنده ی شماهارو یرام تدایی کنه. بوسه هایم را به ستاره ها میسپارم تا شب ها بعد از به خواب رفتن غرق بوسه تان یکند. یه ماه میگویم تا سپیده دم از شما برایم بگوید. به خدا میگویم فرشته هایش مامور کند تا مبادا سیاهی شبتان را فرا بگیرد. آسمان رانیز مامور میکنم تا همچون نوزادی در آغوش بگیرد تا که مبادا در هزاسی از پستی ها بیافتید.

اشک هایم را به آسمان میسپارم. بغض کوچک حسرت را به دریا میسپارم تا خود با امواجش آنرا در هم شکند و در میان تلاطمش ناپدید شود. بغض کوچک حسرت ماندن نیز برای دریا.

دیگر ماندم خودم و خودم!!!

برای عزیزانی میشد واسشون مرد:

الهام (ف)/ مریم (م)/ یسنا/ موژان/ کاملیا/ شادی/ مهشاد/ صدف/ شیما (ش)/ شیما (ع)/ مریم (پ)/ مریم (ح)/ پارمیس/ سوگل/ مهتاب/ ارغوان/ سارا (س)/ سارا (ن)/ شبنم/ روژین/ دنیا/ بهار/ مهرناز/ تینا/ نیوشا/ مرجان/ نسترن/ هدی/ الهام (د) هادی/ محمدرضا (ی)/ سروش/ سرشار/ محسن/ مهدی (ط)/ حمیدرضا/ محمدجواد/ آرش/ آریا/ میثم/محمدرضا (م)/ نیما/ امین (ش)/ امین (ج)/ سینا/ شروین/ امیرحسین/  علیرضا/ فرتاش/ اشکان/ کسری/ مهرداد/ مهدی (ب)/ ...

 

                                                                   - والنتین -

                                                                           ۲۰ / آبان / ۱۳۸۶

نظرات 30 + ارسال نظر
کاملیا یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:48 ب.ظ

اخی مرسی که من رو هم ادم حساب کردی و اسمم رو اوردی عاشقتم دوستم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بیننده دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:43 ق.ظ

سلام !
سبک نوشته ها عین قبله ! با این تفاوت که یه آدم بزرگ تر با دید متفاوت که پخته تر شده داره می نویسه :-) . موفق باشی .

[ بدون نام ] دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:37 ق.ظ

قربون این اسم بلاگت و اون همه محبتت که قلمبه شده. نبینم اشکهات رو!!! منم که اسم بعد از و بودم :-) دختر شیطونه کمی بیا دوباره نگاه کنیم به همه چی. وبلاگ جدیدت هم اینجا مبارک. چت می زنیم اگه می تونی ببسنسم چه کار می شه کرد دخترمون از این حال در بیاد. تو ۳۶۰ هماهنگ می کنیم. یا حق.

محسن دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:55 ق.ظ http://nadarim:D

سلام ۲ختر گل چطوری ؟ خوبی؟ دلم براتون تنگ شده اساسی. با جواد زیاد یادتون می کنیم...
سلام به آبجیت هم برسون.فعلا...

[ بدون نام ] دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:56 ق.ظ

به به . حلله دختر با همه ی بچه های روستا پا می شیم میایم کناره نیاگارا بزن بکوب تازه ضبط و زیر انداز حتمان میاریم ولی ذغال و جوجه رو خودت بخر ما رامون دوره تو راه خراب میشه تو london هم ازامون می گیرن دس خالی بیایم بده. خلاصه اینکه اومدیم با بچه های روستا شاکی نشی بخای بندازیمون بیرون که عمرا نمیریم. تولدت موباراک

شادی دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:11 ب.ظ

سلام عزیز دلم. دختر گل چرا میگی داشتم .هنوزم اون دوستارو داری .مهم اینه که وقتی ازت میپرسن اسم ۱۰ تا دوست خوبتو بگو تو ما ها رو میگی. حالا هرجای دنیا که میخوای باشی . واقعا دوست داشتنی هستی

مهشاد دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:35 ب.ظ

هنوزم داری همه اون دوستارو عزیزم !!!!
کلی زیادتا دلم واست تنگیده ه ه ه ه !!!
بوس بوس ...

حمیدرضا سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:13 ق.ظ http://pizzaguitar.persianblog.ir

سلام. انگار اول شدم!!! D:

خالیفسور علی سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:16 ق.ظ http://bamboos.blogfa.com

سلام
موفق باشین
جالب بود

کیا سه‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:11 ب.ظ http://parastouha.persianblog.ir

سلام .. خوبی
به به چه عجب یاد من کردی خوشحال شدم کامنتت رو دیدیم
در مورد دوستانت که نوشتی اگه اونها دوست واقعی باشن حتما باز هم با تو در ارتباط خواهند بود من بهترین دوستانم رو از سال اول دبیرستان دارم که هنوزم با من هستن و هر کدامش الان یک گوشه دنیا زندگی میکنن و هنوز در ارتباطیم و در رفت و آمد با هم
این رو گفتم که بدونی دوستی واقعی هیچوقت پایان نمیگیرد

علیرضا چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:51 ق.ظ http://www.maseyj.persianblog.ir

سلام خوشحالم که بهم سر زدی .ضمنا از مطلب زیبات ممنون.
قالب وبلاگت رو عوض کردی؟

آدم برفی چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:08 ق.ظ http://adamak1.blogfa.com

روزهایی که از درد سوختم و دم نزدم تمام آنها که می شد برایشان مرد لبخند که نه ریشخند می زدند .... منم به روزم!

علی پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:19 ق.ظ http://www.maseyj.persianblog.ir

سلام
مومو
می تونی لینک بدی به وبلاگی که قبلا می نوشتی اونجوری بهتر.
راستی من خیلی دوست دارم بدونم اسم واقعیت چیه؟ و چند سالته چون همیشه برام سوال بوده.

هادی پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:03 ب.ظ

سلام عسلم ..چطوری خانومی !!؟ به خدا دل ما هم واست یه ذره شدهههههههههههههههههههههههههههههههه
خدا کنه زودی بیای تیرون ببینیمت (:
این نوشتتم اشک تو چشمون اورد جوووون مادرت دفه ی بعد یه کم عشقولانه تر بنویس

علیرضا جمعه 25 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:52 ق.ظ

سلام خانوم خانوماُ چطوری؟ بابا اینقدر سوزناک بود که اشکم درومد. مگه رفتی سفر آخرت که اینقدر ناراحتی؟ (شوخی بود عصبانی نشو.) بازم بر می گردی و بازم همه بچه هارو می بینی.
خوبو خوش باشی.

نارایانا جمعه 25 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:05 ب.ظ http://narayana.blogfa.com

سلام نام اوست
سلام...

کیا جمعه 25 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:19 ب.ظ http://parastouha.persianblog.ir

سلام دوست جان[نیشخند]آپ کردم.. دوووووووووو نزن،،، ولی بیا[نیشخند]سه نشه نیای[نیشخند] اِ داره باز همینجوری من رو نگاه میکنه[تعجب] بدوووووووووو دِ [نیشخند][چشمک][گل]

سعاد شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:54 ق.ظ

سلام ..جای جدید مبارک..پرشین رو با پسوند ir باز کن خب

تو خبری از سامرند نداری ؟..نمی دونی الان کجاست؟ و حالش چطوره ؟

سعاد شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:55 ق.ظ

اینچا نه اینجا...شرمنده ی دیکته تون

امیرحسین شنطیا شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:07 ب.ظ http://http://360.yahoo.com/my_profile-D1ETge8_dKqCc4pC9Txvma72K

درسته که همه ما کم کم راه های زندگیمون از همدیگه جدا شده و هر کدوممون یه ور دنیا یا همین بقل مقلا داریم به زندگیمون می رسیم. اما همیشه با دیدن دوباره همدیگه خوشحال می شیم یعنی من که می شم. و تمامی خاطره های خوب و بد و بیادم می آد و از همشون لذت می برم. و واقعا خوشحالم که این مسیر رو برای زندگیم انتخاب کردم. شما ها دوستای منین برای همیشه. >:D<

محمد جواد یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ق.ظ

سلام چتورید؟دل ما هم براتون تنگ شده.اشکمون در اوردی.به همه سلام برسون.

[ بدون نام ] یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:50 ق.ظ

سلام عشقم دلم برات شده اندازه یه نقطه آشنایی با تو و دوستی بابهات جزو بهترین اتفاقات زندگیمه زوودی بیا پیشممممممممم یه عالمه بوس.

کیا یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:14 ق.ظ http://parastouha.persianblog.ir

سلام:D
چشمممممممممممم:D :)))

عمو یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:31 ب.ظ http:// dele sab morde!!!

نمیدونم چی بگم!‌ دوستم ندارم مثل اونای دیگه چپ و جپ ماچت کنم و توهم بزنم که اینجایی!!! خودت که اخلاق سگی من و میدونی! ولی اگه من جای تو بودم نگاه میکردم به دور و ورم و میگفتم حالا که از این چیزایی که میخام دورم پس کاری کنم که این دوری بیرزه!!! نه اینکه چهار سال بعد دست از پا درازتر برگردم!!! برات همیشه دعا میکنم!!! شاد باشی!

یا حق!

شیرین شعور دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:10 ق.ظ http://ww.khaterateshab.mihanblog.com

سلام ....چقدر خوشحالم که بعد از مدتها اومدی ....دلم تنگ بود و حسم می گفت از من دلگیر شدی ...اونقدر هیچوقت نخوای بیای .....می دونی بعضی وقتا مشکلات زندگی اونقدر آدمو لبریز می کنه که براستی زجر می کشه ...من چطوری می تونستم بهت بگم که همیشه خواهر کوچولومو بیاد دارم ...اما خیلی وقتا سرنوشت یه جورایی دیگه ای رقم می خوره ...اما آسمون ادبیات همیشه یه رنگه...این ادماشن که شاید عوض بشن...زندگی چیز عجیبیه اونقدر عجیب که آدم توش می مونه .....و خیلی از موقعیت هایی که ادمو مجبور به خاموشی و سکون می کنه و احساسشو می کشه .....نمی دونم چی می گم اما خوشحالم که مثل همیشه سرحال و قبراقی ....آرزوی قلبی من سرافرازیته ......ان شاءا....همیشه خوب و خوش و خوشگل و مهربون بمونی...راستی هنوز اون مسج قشنگ رو با خودم زمزمه می کنم ..

مجتبی دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ق.ظ http://hopes-fire.persianblog.com

علیرضا دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:45 ق.ظ http://www.maseyj.persianblog.ir

سلام راستش آخه مدتی هست که با هم تو وبلاگ نویسی آشنا هستیم اما دوست دارم بدونم اسمت چیه شاید چون یک پسرم این حس کنجکاوی رو دارم بهر حال خودت می دونی اسم من علیرضا هست و اگه دوست داشته باشی می تونم آی دی خودمو بدم اما چون نمی شه اینجا به لاتین نوشت اگه دوست داشتی با هم صحتا کنیم آدی من تو وبلاگمه .شرمنده که من زیاد از حد فضولم.alireza_iglesias2002@yahoo.com

سوسک چهارشنبه 30 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:25 ب.ظ

ملام خوفی ؟ امیدوارم منو بیادت بیاد
بابا این توری نگو مگه چقدر فاصله داری با ما همش یه نصفه دنیاست !
مهم دلهاست که نزدیکه !!!
به همه سلام برسون

علیرضا پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:35 ق.ظ http://www.maseyj.persianblog.ir

سلام ممنون سر زدی
والنتین چرا آپ دیگه نمی کنی؟ راستی نگفتی چند سالته؟

مجتبی پنج‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:10 ق.ظ http://hopes-fire.persianblog.ir

مطعلق به خودته...
باعش افتخاره منه که اون جا بنویسیش...
تشکر که سر زدی
.
.
.
پروانه باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد